سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
بارالها ! ... مرا به کسالت درعبادتت، کوری از راهت و بیرون شدن از طریق محبّتت، مبتلا مکن . [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
اتاق گفتگو

  نویسنده: محسن خطیبی  
  هیچ حرفی ندارم جز اینکه بگم سالروز آزاد سازی خرمشهر رو به همه تبریک بگم.

به عنوان یه ایرونی یه وطن پرست دو آتیشه از صمیم قلب این روز رو به همه دوستانم و ایرونی ها تبریک می گم و از همتون می خوام برای روح پاک همه شهیدان انقلاب اسلامی و 8 سال دفاع مقدس یه فاتحه بخونید..من که خودم زندگیم رو مدیونه اینا می دونم.

     

هیچ ترانه ای ندارم جز اینکه یادآوری کنم که شرکت تو این انتخابات یادتون نره...از حقتون به نحو احسن استفاده کنید.هر کی می خواد باشه رای بده

                          

راستی خداروشکر از حدیث هم خبر دار شدم حالش خوبه رابطه دوستی ما هم مثل قبل و البته بیشتر شد خداروشکر

تا ترانه بعد

باااااااااااای


 
   
پنج شنبه 89 تیر 24 ساعت 10:29 عصر

  نویسنده: محسن خطیبی  
  به به سلام علیکم..خوفید شلامتید...می ببینم که حسابی روزه اثر کرده و همگی دمر..خسته...ولو تو خونه...الهی ناااااااازی بمیرم براتون...این روزه گرفتن یه طرف و امتحانات ترم هم یه طرف دیگه...واقعا هلاک می شید این طوریا....

این آپم شارژم حسابی نصف شارژیم رو می دونم چرا بقیش هم نمی دونم...اخه در کل من ناراحت یا خوشحال میشم نمی دونم چرا...دیونم دیگه(البته یه تعدادی سوءاستفاده نکننا من به خودم درو وری می گم بگن اره این طورین...من ناراحن می شم.)

می دونی شیه اومدم آپ کنم..از جای که فرصت و وقت آپ کردن سروقت رو نداشتم گفتم پیش پیش بیام واسه خودم جشن تفلد بگیرم..بی جنبم چیکار کنم...خودم واسه خودم تولد می گیرم..البته شهریور هستا طبق معمول همیشه تولد کلی دوست و آشنای من...به وقتش اسم می برم کف می کنید چقدر دوست شهریوری دارم...made by Laie

می خوام انشالله از آپ بعدی روش جدیدی بزارم برای جالب شدن و متنوع شدن وبلاکم..البته خودم می دونما وبلاکم متنوعه ولی خوب بهتره(خوب می خوام یه خورده هم خودم از وبلاک خودم تعریف کنم مثل بعضی ها شما به شوخی بگیرید)

این بار مثل روال همیشه یه داستان آموزنده می زنم و بعدش یه  ترانه های همیشگی بعدش هم شما رو به خیر رو ما رو به سلامت

امیدوارم که از این داستان خوشتون بیاد..البته بخونید و بعد خوشتون بیاد..با اجازه آقا مهیار مجتهدی از سایت دوره کش رفتم.

            *************************نجس ترین چیز دنیا*************************

گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد.
وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد.

عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سؤال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید تو می توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش.

خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را انجام می دهد سپس چوپان به او می گوید: " کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری" !!!!

خداییش خوندید...خوشتون اومد

من که وقتی خوندم خیلی ازش درس گرفتم البته درس رو وقتی می فهمم گرفتم که بهش عمل کنم..

خوب حالا بریم سراغ ترانه ها باااااااااااشهComputer...

ت.ن1:قرار شدش اسم کسای که تولدشونه رو بگم..خوب بسم الله...مامانی گلم 5 شهریور با خواهر زن داداشم سحر جونHeart Smile....کبری دوست عزیزم12 شهریور...نسرین آبجی عزیز تر از جونم13...18شهریور آقا مهدی وبلاک فقط به خاطر تو از دوستان وبلاکی قدیمی که الان سربازی هستن...18 شهریور خود گلم...بعدش هیوا که نمی دونم چرا الکی شکایت می کنه از من...ح-زینتی داداشی گلمFor You...28 شهریور هم خواهر زاده گل و عزیزم زهراااااااا جون..و خیلی های دیگه که اسم بذارم کلی می شه.

ت.ن2:تولدشون رو توی یه ترانه مخصوص تبریک می گم امیدوارم که خوشبخت بشن و موفق و عمر طولانی و با عزتی داشته باشن.

                               0

ت.ن3:خوب ببینم کادو ها چی شدش من کادو می خواماااااااااااااااا...

ت.ن4:ماه رمضون هستش و من طبق معمولی کاسه گدایی دستم گرفتم و واستادم دم درخونتون تا من رو مخلصانه دعا کنید..مامانم رو که مریضه و تایه ماه دیگه باید عمل بشه....و یکی از دوستانی که توی سایت دوره هستیم آقای هاشمی رو دعا کنید که بیماری صعب العلاجی گرفتن..شفاش رو از خدا بخوایید.

                       

ت.ن5:تولد امام حسن نزدیکه بهتون تبریک می گم تولد این امام عزیز رو

ت.ن6:احتمال عزیز واسه شب احیا آپ ندارم ولی بچه ها عاجزانه می خوام دعا یادتون نره خواهش می کنم به خدا شدید به دعا نیاز دارم..حدیث دوستم رو هم دعا کنید مشکلی براش پیش اومده که حل بشه

ت.ن7:پرسیدند بهشت را خواهی یا دوست..گفتم جهنم است بهشت بی دوست..تقدیم به همه دوستای گلم

ت.ن8:این روزا تو زندگیم یه تحولی پیش اومده یه اتفاق خوب البته تا حالا که خوب بوده امیدوارم که تا آخرش خوب باشه

ت.ن9:از همه دوستای گلی که من رو فراموش نکردن ممنونم...

ت.ن10:با اجازتون من برم..دوستتون دارم..همگیتون رو به خدا می سپارمتون..تا بعد..بای بای


 
   
پنج شنبه 89 تیر 24 ساعت 10:29 عصر

  نویسنده: محسن خطیبی  
 

 


 
   
پنج شنبه 89 تیر 24 ساعت 10:29 عصر

  نویسنده: محسن خطیبی  
  سلام دوستای نازنینم حال خوشی ندارم چون که...

یکی از بهترین دوستام که شاید بشناسینش(صاحب وبلاگ دردهای دخترک:حدیث)دار فانی را وداع گفت

خبری بود که میبایست بگم ناراحتتون کردم ببخشید

خدانگهدارتون

 


 
   
پنج شنبه 89 تیر 24 ساعت 10:29 عصر

  نویسنده: محسن خطیبی  
  بعد مدتها امروز یه چرخی زدم تو خاطرات وبلاکم توی آرشیو وبلاکم از سال1384 تا الان که وبلاکم هزار ماشالله همین ماه پیش 4 سال رو تموم کرد و 5 ساله شدش

یاد تمام روزهای خوب و عاشقونه ای که داشتم یاد روزای که ناراحت شدم و گریه کردم...یاد همه اون روزهایی که گذشت و به جز یه لبخند کوچولو روی لبام یا آه عمیق تو دلم چیزی نذاشت...

راستی راستی چه زود همه چی گذشت چه زود بزرگ شدم و همش تجربه کسب کردم و کی می شه از این تجربه ها استفاده کرد نمی دونم...........

تو این 4 سال دوستای زیادی پیدا کردم که هنوزم هم داغ بودن و از دست دادنشون توی دلم مونده

دوستایی که بهترین خاطره های عمرم باهاش گذشت و....ولی یا نشد بمونن یا خودشون خواستن من رو تنها بزارن و برن

یاد دوستای خوبی مثل حدیث و....

خیلی ناراحتم و حسرت روزهای گذشتم رو می خورم که ای کاش یه چند قدمی بتونم برگردم عقب

ای کاش............


 
   
پنج شنبه 89 تیر 24 ساعت 10:29 عصر

<      1   2   3      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  بابا بی خیالی طی کنید
نمی دونم
می نویسم,پس هستم.
یک اتفاق میکشم!
[عناوین آرشیوشده]
 
پارسی بلاگ

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل

18024: کل بازدید

20 :بازدید امروز

15 :بازدید دیروز

 RSS 

 
فهرست موضوعی
 
آرشیو
 
درباره خودم
اتاق گفتگو
محسن خطیبی
گفتگو در مورد مشکلات زندگی
 
لوگوی خودم
اتاق گفتگو
 
عکس رفقام
 
رفقام
 
 
 
اشتراک