سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
جلای این دلها ذکر خدا و تلاوت قرآن است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
اتاق گفتگو

  نویسنده: محسن خطیبی  
 

چهل روز گذشت، چهل سال هم اگر بگذرد ما راه‏تان را ادامه خواهیم داد؛ چون گذشتگان که جان و مال و روح خویش را برای نجات میهن‏شان فدا کرده‏اند. ما و شما نیز به آن روح‏های بزرگ پیوند خواهیم خورد و جاودانه زنده و زندگی خواهیم کرد...
درود بر حسین نماد آزادگی
درود بر مصدق استاد آزادگی
درود بر شهدای انقلاب معلمان ما
درود بر حماسه‏سازان خرداد 88 آشکار کنندگان پلیدی
درود بر حماسه‏سازان تیر 88 مقاومان نهضت حسینی
درود بر حماسه‏سازان مرداد برچیدگان بساط ظلمت و سیاهی

ایران منتظر حماسه‏ای دیگر است، حماسه‏ای برای آزادی، آبادی، صلح و ایثار و برادری... منتظر همه‏ی ایرانیانیم


 
   
دوشنبه 88 آذر 9 ساعت 11:46 صبح

  نویسنده: محسن خطیبی  
 

صحبت از پژمرده شدن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان می کنند
دست خون آلود را پیش چشم خلق پنهان می کنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
انچه این نامردمان با جان انسان می کنند ...
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این همه مصیبتها، صبور
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ...

فریدون مشیری


 
   
دوشنبه 88 آذر 9 ساعت 11:46 صبح

  نویسنده: محسن خطیبی  
 
به کجا چنین شتابان ؟ دکتر شفیعی کدکنی
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌ اما تو دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
 
آری دکتر محمد رضا کدکنی هم رفتنی شد؛ یعنی هجرت را به ماندن و ایستادن ترجیح داد... احتمالا برایش بسیار سخت بود دیدن آنچه بر سر مردمش آوردند و تاب ایستادن در برابر طوفان خشم و کینه را نداشت. باید می‏رفت... آنجا قدر انسان را به اندازه‏تر می‏دانند آنجا شان آدمی را انسانی‏تر می‏خوانند. دیگران هم خواهند رفت و چون گذشته‏گان. چندی است بازار هجرت داغ است و وطن داغدار و لاله‏گون.

 
   
دوشنبه 88 آذر 9 ساعت 11:46 صبح

  نویسنده: محسن خطیبی  
 
برای التیام دردهایم روزه خواهم گرفت، گاندی می‌خوانم، قرآن را نگاه خواهم کرد و به آفریدگار پناه می‌برم...
به عقیده‌ی من، عدم خشونت بی‌نهایت پر ارزش‌تر از خشونت است. بخشش به مراتب بیشتر از انتقام، نمایانگر قدرت است.
اگر قرار باشد، بین بزدلی و خشونت، یکی را برگزینم؛ خشونت را ترجیح می‌دهم.
عدم خشونت یعنی عشقی بی‌حد و حصر که به نوبه‌ی خود به معنای توانایی تحمل رنجی بی‌اندازه است. جز یک زن-مادر تمام انسان‌ها-، چه کسی نماد کامل این توانایی است؟
درست مانند اسلحه که نماد خشونت است، چرخ هم نماد عدم خشونت است. طوری که با دیدن آن بلافاصله آرامش را به خاطر می‌آوریم. اما اگر در جهت روح معنوی آن حرکت نکنیم، نشانگر آرامش نخواهد بود.
ایجاد عدم خشونت و آرامش ناب و پاک، محال است.
خشونت، پی‌آمد نابربری و عدم خشونت نتیجه‌ی مساوات است.
ما فقط به وسیله‌ی عشق و نه با تنفر است که می‌توانیم عقیده‌ی مخالفان خود را تغییر دهیم. تنفر وحشیانه‌ترین شکل خشونت است. خشونت به شخصی که تنفر دارد آسیب می‌رساند نه فرد مورد تنفر.

 
   
دوشنبه 88 آذر 9 ساعت 11:46 صبح

  نویسنده: محسن خطیبی  
 

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام!
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهای‌تان زخم‌دار است
                                              با ریشه چه می‌کنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده‌اید
پرواز را علامت ممنوع میزنید
            با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟
گیرم که می‌کشید
گیرم که می‌برید
گیرم که می‌زنید
                      با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟

خسرو گلسرخی


 
   
دوشنبه 88 آذر 9 ساعت 11:46 صبح

<      1   2   3      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  بابا بی خیالی طی کنید
نمی دونم
می نویسم,پس هستم.
یک اتفاق میکشم!
[عناوین آرشیوشده]
 
پارسی بلاگ

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل

18022: کل بازدید

18 :بازدید امروز

15 :بازدید دیروز

 RSS 

 
فهرست موضوعی
 
آرشیو
 
درباره خودم
اتاق گفتگو
محسن خطیبی
گفتگو در مورد مشکلات زندگی
 
لوگوی خودم
اتاق گفتگو
 
عکس رفقام
 
رفقام
 
 
 
اشتراک